رویای خیس...

مرد تنهایی ها اینجاست

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

نوشته شده در پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:باران,ساعت 18:35 توسط محمد| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت